به میبینم ارور بیگانه تشریف خود را بردن!
الان میهن بلاگیا دارن رقص و پایکوبی میکنن. ( خیلی جالبه که خودم میهن بلاگی محسوب نمیشم :|. من فضاییم خو =| )
ولی شخصا با وجود این ارور دوران خیلی سختی بود. مجبور بودم نصفه شب بیدار بمونم و وبو آپ کنم :|
از یه طرفم برای کلاسهای مجازی باید زود بیدار میشدم :| در نتیجه یا اصلا نمیخوابیدم یا بین 1-3 ساعت میخوابیدم :|
و کلا خوابم بهم ریخته بود و سرمم احساس میکردم بزودی منفجر میشه و چند روز بعد خانواده م میان اینجا پست میزارن که :
شهادت شهردار آیه را به مردمان شهر ایشان تسلیت عرض مونوماییم :|»
اما خدا از این لحاظ دوستم داشت و همینطور دوستتون داشت:| و به ارور اردنگی زد و گفت : برو گمشو به بچه هام داری بد میگیری =_=.»
و قوربون خدا بشم اینکارو کرد =| خدایا خدایی چاکریم لایک داری :|
پس بزارین من هم به نوبه ی خودم اول این پست یه رقص و شادی ای بکنم.
( رقص و شادی به نوبه ی شهردار :| پوکر و خسته رقص :/ )
+ در نتیجه به خاطر این قضایا ، من اومدم که آخرین سرگذشتو بزارم و .
*وی به کاغذ های کنارش نگاه میکند* : خب بعد این هم قسمت ویژه براتون تدارک دیدم :/ نمیدونم قراره مسخره باشه یا نه :/ اما ظاهرا قراره که یه
حالت فکت داشته باشه ! =| فکت هایی از گروه آی سی :| (شهردار لووووکس :^ )
ببینین من تو عمرم فکت زیاد خوندم :| اما تو عمرم فکت نساختم ! -_-
برای همین باید بهم وقت و حق بدین ! -_- ضمن اینکه یه تنبلی مثل من داره آآآآرتتتت میزنه ! (هه هه هه ×_× . )
و بدبختی اینجاس که خیلی یهویی تبلت من حافظه ش پر شده بنابراین آرتم نمیتونم بکشم (:|)
اینم ظاهرا باس فرصتی بدید تا بفهمم کجاشو باید بشینم خالی کنم؟!؟!؟ (خیلی کار مشکلیه شما نمیفهمید :|)
و هرکیم مشکل داره که :| .
وی اره برقی تو دستشو جلوی چشمان همه تکان میدهد و با تاکید و جدیت میگوید:
او مای وا. -_- مو شینده ایرو -___- . (ناگهان خری گفت : نانی؟ ×0×» )
بگذریم از چرت و پرت گفتن :|
سرگذشت این بخش: پنی
عجیبه ها =| همه علاقه ی خاصی پیدا کردن به پنی :|
حیطه مرموز شهردار : مننکهه میدونمم میخوایین بدونین چهه بلایی سرر پنیی اومدد؟!؟!؟ *~*
حیطه پوکر شهردار : خفه بگیر حیطه مرموز :| چرا اینقدر دوست داری همه چیو لو بدی؟ :|
حیطه مرموز شهردار : آخه این بنده خداها الان برن پایین سکته میکنن *~*
حیطه پوکر شهردار : راست میگی :| ولی خب مهم نیست :| هدف منم اینه که برین پایین سکته کنین :|
( بریم که داشته باشیم بد و بیراه های قشنگتونو ! =| بگین خود دانین هااا :| )
حیطه معمول شهردار: بله همونطور که پوکر و مرموز گفتن ، قراره وقتی پایین میرین سکته کنین =/ زیرا قرار نیست اتفاقای جالبیو ببینین =/
حیطه هنتای شهردار: چیشد؟ *~*
حیطه پوکر شهردار : الله اکبر :| این از کجا اومد؟ :| برو بشین سرجات ببینم :|||
حیطه مرموز شهردار: سکته دادنش زیر سوال رفت بیشعورررر، تو چه کردی به این پست ؟! =_=
حیطه معمول شهردار با تاسف سر تکان داده و سپس رو به مردم برمیگردد : هنتای نیست نگران نباشید :|
حیطه مرموز شهردار : آدم رباهای این داستان از آدم رباهای داستانای دیگه با کلاس ترن =_=
حیطه پوکر شهردار: چطوره بزاریم دوستان برن پایین؟ :|
حیطه معمول شهردار: رااااست میگه :| برین پایین :|
درباره این سایت